سانگا و همسرش که زندگی مشقت باری در شهر ماهیسماتی دارند، فرزندی به دنیا میاورند و این کودک بزرگ می شود و کم کم در می یابند که او برای هدف بزرگی به دنیا آمد است.

موتوول پاندیان یک زندانبان بازنشسته است که با همسر، پسر، عروس و نوه‌اش به خوبی زندگی می‌کند. پسر او که دستیار کمیسر پلیس است در حین تحقیق در مورد مفقود شدن بت های یک معبد ناپدید می شود و فرض بر این است که مرده است. موتوول پاندیان سعی میکند با تعقیب و گریز، مغز متفکر قاچاق گسترده بت‌ها و گنج‌های معبد را دستگیر کند، و انتقام به قتل رسیدن پسرش را از او بگیرد...

زمانی که شیوا، فرزند باهوبالی به میراث خود پی میبرد، برای پیدا کردن پاسخ سوال های درون ذهنش، یک ماجراجویی را آغاز میکند که ...